کتاب هایی که می خوانم

خلاصه و نقد

می نویسم برای خودم؛ دیگری هم خواست بخواند، بخواند!

طبقه بندی موضوعی

ماندوو

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۳۹ ق.ظ

ماندوو


وقتی تماشای فیلم هایی نظیر "زمانی برای مستی اسب ها"، "لاک پشت ها هم پرواز می کنند" و "نیوه مانگ" از بهمن قبادی و "تخته سیاه" سمیرا مخملباف سطح توقع را بالا می برند، فیلم ساختن در اقلیم کردستان کار سختی است. "ماندوو" فیلمی است تجربی از ابراهیم سعیدی. فیلمسازی که بیشتر در زمینه ی تدوین فیلم، صاحب اسم و رسم است. او با استفاده از شرایط اقلیمی و وضعیت نابسامان مردمان جنگ زده ی کردستان ایران و عراق، سعی نموده تا درام داستانی اش را خلق کند. قبل از شروع فیلم، توضیحاتی به صورت کپشن با چنین مضمونی به مخاطبان ارائه می شود.

"در اوایل دهه ۸۰ میلادی در اثر جنگ و ناامنی در مناطق مرزی ایران و عراق عده زیادی همراه با خانواده‌های خود به عراق پناهنده شدند. حکومت بعث عراق با توجه به کرد بودن آ‌ن‌ها، سعی می‌کند تا از ارتباط آن‌ها با کردهای کردستان عراق جلوگیری کرده و آن‌ها را در اردوگاه‌هایی در بیابان‌های مرکز و جنوب عراق تحت حفاظت شدید اسکان داد.
صدام در صدد بود تا از آن‌ها در جنگ ایران و عراق به نفع خود استفاده کند، لذا از آن‌ها می‌خواهد تا در جنگ علیه نیروهای ایرانی شرکت کنند،اما تمامی آن‌ها با این امر مخالفت کرده و حاضر به جنگیدن و حضور در جبهه‌ها نمی‌شوند، صدام که آن‌ها را این‌گونه می‌بیند هم‌چون اسیران جنگی آن‌ها را در اردوگاه‌های محصور در شرایط سخت نگهداری می‌کند.
این نسل از آوارگان در شرایط سخت از آنجا رانده و از اینجا مانده قرار داده شدند و تا سال ۲۰۰۳ و سقوط حکومت صدام حسین در این اردوگاه‌ها ماندند. و طی سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ تحت پوشش و حمایت سازمان ملل به مرور زمان تعدادی از آن‌ها  امکان پذیرش به عنوان پناهنده را از طرف کشورهای اروپایی و آمریکایی دریافت کرده و به این کشورها اعزام شدند. حالا پیرمردی به نام ماندوو چند سال پس از خارج شدن از حصر اردوگاه، نزدیک به مرگ بوده و می خواهد روزهای آخر زندگی اش را در خاک سرزمین پدری اش که آن سوی مرز عراق است یعنی در ایران سپری کرده و همان جا به خاک سپرده شود."

از آن جا که پیرمرد بیمار (ماندوو) قدرت تکلمش را از دست داده، مشخص نیست پسرش چگونه پی به این نیت قوی برده و مصمم است تا نیت پدرش را به هر نحوی که هست عملی بسازد و در این راه، جان دختر خردسال و همسر حامله اش را به خطر بیندازد.

سکانس آغازین فیلم نشان از یک درگیری با ماموران اسلحه به دست دارد که قصد تعرض به دختری دارند. با صدای شلیکی که معلوم نیست چه کسی مورد هدف قرار گرفته، سکانس پایان می یابد. یک شروع خوب و تعلیق بر انگیز که سوال درستی را به ذهن بیننده می سپارد. سکانس بعد با نمای "pov"  نقطه دید، آغاز شده که ورود دختری را به خانه نشان داده و خیلی زود، به ما می فهماند که قرار است تمام فیلم را از نقطه دید ماندوو دنبال کنیم. تکنیکی که جز در یک سکانس (پیدا کردن مدارک مهاجرت در داشبورد ماشین و بحث شیلان با شاهو) کاملا و به درستی رعایت می شود. شاهو در مقابل خواسته ی دختر عموی پزشکش (شیلان) که از سوئد آمده تا آن ها را با خودش به آن جا ببرد کوتاه نیامده و راهی به سمت مرز ایران می شود. اگر ضعف پرداخت انگیزه ی شخصیت ها و تصویرسازی ناموفق فضای نا امن اقلیم کردستان از حضور تروریست ها را نادیده بگیریم، با پیرنگ خوبی در خلق یک موقعیت دراماتیک مواجهیم. تلاش شاهو برای قال گذاشتن دختر عمویش کاملا منطقی است چرا که ظاهر متفاوت و برگ هویت اروپاییش خطر بیشتری را متوجه او می کند به اضافه این که می فهیم قبلا بین آن دو علاقه ای وجود داشته که مهاجرت به رابطه شان پایان بخشیده. حضور شیلان، قلب پسرعمویش شاهو را از همان حسرت دیرین به درد می آورد پس ترجیح می دهد او را با خود همراه نداشته باشد. علاوه بر این همسر شاهو که شستش خبردار شده چندان دل خوشی از همسفر شدن با عشق سابق شوهرش ندارد. انتخاب بازیگرها و شرایط سنی آن ها برای تصور این که زمانی آن دو معشوقه ی هم بوده اند خیلی درست نیست و تصوری دور از ذهن به مخاطبینش می دهد.

منطق روایی داستان اما روند صحیحی را دنبال می کند حتی وقتی شیلان برای بار دوم قال گذاشته شده و به همراه یک کاروان عروسی خودش را می رساند توجیه پذیر می تواند باشد هرچند کارگردان در تصویرسازی این تضاد موقعیت، شادمانی و جنگ، نتوانسته پردازش خوبی صورت دهد و این سکانس کمی جنبه ی شعاری به خود گرفته است. در ادامه با رسیدن به یک نقطه ی ایست و بازرسی که تروریست ها اداره اش می کنند (به نظر در زمان تولید این فیلم هنوز پدیده ای به نام داعش به وجود نیامده بوده است) به همان درگیری سکانس آغازین فیلم ارجاع داده می شویم و مزاحمت تروریست ها برای شیلان، منجر به مداخله ی ماندوو که اسلحه به دستش افتاده می شود. شلیک تیر از هفت تیر، مامور را کشته و شاهو به همراه خانواده اش پا به فرار می گذارد. تعقیب و گریزی که به صورت تصادفی آن ها را وارد منطقه ی مین گذاری می کند. ماشین تروریست ها روی مین رفته و تمامشان یک جا کشته می شوند! شیلان و شاهو هم در هوای روشن پایشان روی مین قرار گرفته و بعد که هوا تاریک شد به این نتیجه می رسند تا روشن شدن هوا نباید از جایشان تکان بخورند. بعد هم با مرور خاطرات گذشته برای نخستین بار ما را متوجه عشق دیرینشان بکنند. یک ماه به شدت بدقواره هم در آسمان شب توسط تیم جلوه های ویژه ی فیلم باید ظاهر شود تا این سکانس به ناهمگون ترین بخش فیلم تبدیل شده و منطق روایی داستان که تا آن جا به خوبی رعایت شده بود را به هم بریزد.

ماندوو یک فیلم جاده ای است که خانواده ای کُرد با  یک ماشین قراضه ی کاروان، در خاک عراق به سمت مرز ایران در حرکتند. ما هر آن چه می بینیم از نقطه نظر پیرمردی بیمار است که در عقب ماشین گذاشته شده و قدرت حرکت و جا به جا شدن ندارد. نگاه او عمدتا به سمت عقب است و بیشتر مواقع آن چه که پشت سر گذاشته می شود در فیلم قابل رویت است. صداهای خارج از قاب اما در بسیاری مواقع، موقعیت ساز بوده و خلاقیت کارگردان را در انتخاب نوع دکوپاژ به خوبی نمایان می سازد. فیلمبرداری حرفه ای با نقطه فوکوس های دقیق را هم در طراحی پلان ها نباید نادیده گرفت هرچند در یکی دو صحنه جهت نگاه بازیگران برای چشم دوختن به چشم ماندوو دچار خطا می شود.

پیدا شدن برگ های پذیرش مهاجرت و معلوم شدن از خودگذشتگی خانواده ی شاهو چرا که فقط از دو برادر یک خانواده می توانسته به سوئد برود تلاشی است برای محکم نشان دادن پیوند خانوادگی کردها. خانواده ای که اکنون از هم دور افتاده اند. یکی در کشور سوئد و دیگری عازم ایران. این نمایش اما در ادامه به جدایی خودخواسته ی شیلان از خانواده ی عمویش کشیده می شود. به بهانه ی این که در درمانگاه مناطق جنگ زده بیشتر به او نیاز است راهش را جدا می کند. آن هم وقتی که بالاخره به نقطه ی امن، یعنی مرز ایران نزدیک شده اند. کنشی که مانند سایر انگیزه هایی که پیش برنده ی داستان بوده اند، چند و چونش بدرستی معلوم نیست. شیلان هم دارد از خودگذشتگی می کند تا زندگی پسرعمویش به هم نریزد؟ شیلان فکر می کند به وظیفه اش برای محافظت از عمویش عمل کرده و دیگر نیازی نمی بیند از او مراقبت کند؟ شیلان می خواهد ادامه ی عمرش را در مناطق جنگ زده سپری کرده و به مداوای مجروحان بپردازد؟ و سوالاتی از این دست که ضعف انگیزشی یک کاراکتر به حساب می آید و توجیه پذیر نیست.

در ادامه بارش باران و مه آلود بودن مرز ایران و اقلیم کردستان یکی از بهترین سکانس های فیلم را رقم می زند. زمانی که شاهو منتظر است ویزای ورود به خاک ایران را دریافت کند تصاویر مناسبی از شرایط جوی و جغرافیایی در جهت حال و هوای موقعیت، ارائه می شود که از زیبایی بصری بالایی برخوردار است. بعد از آن که برای اولین و آخرین بار هم بالاخره چهره ی ماندوو را در آینه می بینیم یکی از تاثیرگذارترین صحنه های فیلم رقم می خورد. خانواده ای از مرز ایران وارد خاک عراق می شوند که پیرمردی کُرد را به دوش می کشند. گویی از آن سوی مرز یکی آمده تا در خاک خودش بمیرد. درست در جهت خلاف حرکت ماندوو. مقصد آن پیرمرد، مبدا ماندوو است و بالعکس. نوعی احساس پوچی نسبت به تعلق خاطر داشتن و وابستگی های میهنی. یک پایان رویایی و ضربه زننده که اگر توانسته بود فیلمساز، منطق روایی و باورپذیری صحنه های پیشینش را بهتر خلق کند اثری بی همتا بر جای گذاشته بود.

ماندوو فیلمی است خلاقانه با طرح داستانی درخشان و پیرنگی متوسط. و چنان چه از بازیگران چهره بهره برده بود می توانست در گیشه هم حرفی برای گفتن داشته باشد. تکنیک خلاقانه ی کارگردان در استفاده از نقطه دید هرچند برای سینمای بدنه نا متعارف جلوه می کند اما کشش داستانی ماجرا به اندازه ای هست که مخاطبان عادی را هم راضی نگه دارد. کردی بودن زبان فیلم و زیرنویس بودن آن البته خواه نا خواه محدودیتی برای اکران ماندوو در ایران به همراه خواهد داشت. سینمای هنر و تجربه اما با این گونه فیلم های تجربی که از کشش داستانی خوبی برخوردارند می تواند بر رونق خودش بیفزاید.

 

پی نوشت: سینما فرهنگ تهران، برای فقط ما سه نفر (من، یلدا و نیلوفر) راس ساعت سه عصر فیلم را اکران کرد. گمانم اگر اینترنتی بلیط نخریده بودم به نمایش گذاشته نمی شد. متاسفم! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۲۱
سیدمجتبی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی