کتاب هایی که می خوانم

خلاصه و نقد

می نویسم برای خودم؛ دیگری هم خواست بخواند، بخواند!

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «فیلم ایرانی» ثبت شده است

دلیران تنگستانی

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۱۷ ب.ظ

دلیران تنگستانی


 وقتی دوست‌محمد خان، حاکم وقت قندهار و کابل در سال ۱۸۵۵ هرات را تصرف کرد، ناصرالدین‌شاه قاجار دستور لشکرکشی به هرات را صادر کرد. هرات شهری محل منازعه میان ایران، امپراتوری روسیه و بریتانیا بود. با تصرف هرات به دست ایران، دولت وقت بریتانیا که هراس از نزدیک شدن و نفوذ روسیه به مرزهای هند را داشت به ایران اعلان جنگ داد. چون حکومت ایران نسبت به واکنش بریتانیا بی‌اعتنا بود، بریتانیا در سال ۱۸۵۶ میلادی (1235 هجری شمسی) به بوشهر حمله‌ور شد و آن را به تلافی و جهت فشار به ایران برای خروج از هرات، اشغال کرد. در دیباچه ی (مقدمه) کتاب دلیران تنگستانی به قلم محمدحسین آدمیت، شرح مختصری از این ماجرا و واکنش سهل انگارانه ی دولت مرکزی تهران نشین به اشغال مرزهای جنوب کشور و ایستادگی خودجوش مردم تنگستان به سرکردگی احمد تنگستانی و پدرش باقرخان داده شده است. اتفاقی که در سه قسمت نخست سریال دلیران تنگستان به کارگردانی همایون شهنواز به تفصیل مورد پرداخت قرار گرفته است. ارتش مسلح بریتانیا با سربازان هندی و انگلیسی اش به معترضین بادیه نشین که حاضر به سازش نیستند حمله کرده و احمد تنگستانی را در قلعه ی موسوم به ریشهر مغلوب می سازد. احمد جوانی است که تا آخرین نفس در برابر نیروهای متجاوز ایستادگی کرده و مانند یک قهرمان با سنگی در مشت چشم از جهان فرو می بندد. نتیجه ی این شکست به نگارش معاهده ی پاریس در سال 1857 می انجامد که دولت بریتانیا به اشغال بوشهر پایان داده و در عوض هرات و افغانستان برای همیشه از خاک ایران جدا می شوند. 

نزدیک به شصت سال بعد با شروع جنگ جهانی اول، علی رغم اعلام بی طرفی ایران، رقابت بریتانیا و آلمان بر سر منابع انرژی دریای خلیج فارس منجر به اشغال دوم بوشهر توسط نیروهای انگلیسی می گردد. کشته و زخمی شدن یکی دو افسر و سرباز انگلیسی توسط ایلات بوشهر بهانه ای بود برای برافراشتن پرچم بریتانیا بر فراز دارالحکومه و اشغال مهم ترین شهر بندری آن زمانه ی ایران در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۲۹۴‏/۸ اوت ۱۹۱۵ م.

داستان دلیران تنگستان که در سریال، مردان غیور دشتستان را هم به آن اضافه کرده و از آنان نام برده می شود از این جاست که آغاز می شود. رئیسعلی دلواری به اتفاق خوانین اطراف بوشهر نظیر زائر خِضِر خان اَهرَمی و شیخ حسین خان چاه کوتاهی (سالار اسلام) علیه نیروهای اشغالگر انگلیسی که آن ها را اجنبی و یا حضرات می نامند دست به اسلحه می برند.

محمد حسین آدمیت در دیباچه ی کتابش مدعی است که وقایع پیش آمده را به منظور جلوگیری از مخفی ماندن و فراموشی خدمات ملی ایرانیان و کسانی که در راه دفاع از میهن جان سپرده اند به صورت رمانی تاریخی به نگارش در آورده است تا خالی از ملاحت نباشد. او در ادامه می گوید: "...اما پوشیده نماند که مندرجات این کتاب مانند اغلب افسانه های اروپایی دارای حشو و زوائد مطلب عاری از حقیقت نیست بلکه آنچه نوشته شده عین حقیقت است و یک کلمه اغراق گویی ندارد فقط بعضی از مذاکرات و آمد و شدهای اشخاص آنهم بر حسب صورت ظاهر صورت وقوع نیافته یا کلمات بطرز دیگر ادا شده که نگارنده برای اتصال مطالب بدین طرز انشاء کرده است."

سعید نفیسی نیز  در تفریظی که به سال 1310 بر این کتاب نوشته از انسجام مطالب و دقت در وقایع و صدق بیان و صراحت لهجه ی نویسنده تقدیر به عمل آورده و کتاب دلیران تنگستانی را داستانی جالب و تاریخی معتبر برای خوانندگان معرفی کرده است.

محمد علی جمالزاده هم که به عنوان آغازگر سبک واقع گرایی در ادبیات فارسی شناخته می شود در تفریظ و انتقادی طولانی که بر این کتاب در همان سال یعنی 1310 نوشته به این مسئله اذعان داشته و می گوید:

"...شکی نیست که ایرانیان نیز در طی تاریخ خود از این گونه داستانهای شگفت که وصف الحال دلاوری و شهامت فرزندان سرزمین کاوه آهنگر است بسیار داشته اند که متاسفانه مورخین ما بثبت و ضبط آنها نپرداخته اند از این رو از قدرشناسی مولف "دلیران تنگستانی" باید خیلی ممنون بود که بیکی از مهمترین فرایض اهل قلم عمل نموده و یکی از دلکش ترین وقایع تاریخی پر افتخار ما را از چنگال عفریت فراموشی و نسیان رهایی بخشیده اند." 

جمالزاده این کتاب را نه تاریخ تمام و نه رمان تاریخی حقیقی بر می شمارد و چنین نقد می کند که: 

"...مقصود اصلی مولف بر حسب علائم و آثار آوردن و پرداختن وقایع تنگستان و دشتی بوده بشکل یکرمان تاریخی و لهذا  بحکم اصولی که برای اینگونه تالیفات مقبول و معمول است بایستی که بر پرده ها افزوده بودند و بوسیله رنگ آمیزی های ادبی و آرایش و پیرایشهای بدیع بهشت خدمت و دوزخ خیانت را در نظر خوانندگان بهتر مجسم می ساختند و با منقاش تحقیق و تدقیق ضمیر خادم و خائن را زیر ورو نموده عالم درونی بازیگران این میدان را عیان و آشکار ساخته بعلت و معلول اعمال و افکار و گفتار آنان با نظر تیز نگریسته و در حقیقت مانند نقاشان بزرگ و سخن سرایان ژرف بین و خرده پژوه هر یک از اشخاص عده کتاب را عالم اصغری پنداشته و با سیر آفاق و انفس آینه سر تاپا نمای آنها گردیده و در واقع عالمی خلق نموده و دنیایی میآفریدند...." 

در جایی دیگر از این مقدمه، جمالزاده با نفی بعضی حکایات و رمان های بی مایه ی فرنگستان که آن را عموما غذای روح طبقات عوام بر می شمارد کتاب دلیران تنگستانی را در حکم "رموز حمزه"، "اسکندرنامه" و "حسین کرد" این عصر به حساب می آورد.


دلیران تنگستان


آن چه مسلم است کتاب "دلیران تنگستانی" بیش از داشتن ارزش ادبی، جایگاه تاریخی ویژه ای در ومولفات معاصر ایران دارد. ثبت و رونمایی از ماجراهای مطرح نشده و معرفی شخصیت های تاثیرگذار و ناشناخته بر قلمروی ایران زمین مهم ترین کارکرد این کتاب می تواند باشد. در زمان نگارش این کتاب، محمد علی جمالزاده مجموعه داستان "یکی بود یکی نبود" ش را منتشر کرده و صادق هدایت پایه های داستان نویسی نوین را با مجموعه داستان "زنده به گور" و دیگر آثار در دست انتشارش بنا نهاده است. قلمفرسایی محمد حسین آدمیت از دید ادبی، تلاشی نافرجام برای خلق یک رمان است که چه از نظر پرداخت داستانی و چه به لحاظ نحوه ی نگارش و توصیف، راه درستی نرفته است. طرز تلقی او از رمان تاریخی بیشتر به قصه گویی های امیر ارسلانی شباهت دارد تا درام پردازی مدرن. شخصیت ها ی داستانی او نیز همگی به قهرمانان و ضدقهرمانان قصه های کهن می مانند. خوب و بد؛ خیر و شر. در واقع کتاب دلیران تنگستانی را بیشتر باید قصه ای تاریخی به حساب آورد تا داستان و رمان تاریخی هرچند در سندیت تاریخی آن هم نکات شک برانگیزی هست که در ادامه اشاره خواهد شد. رکن الدین آدمیت به دلیل عدم آشنایی و تسلط بر شیوه ی توصیفی ادبیات داستانی در دیباچه ی کتابش علاوه بر تشریح وضعیت تاریخی تنگستان، بوشهر و ایران به معرفی جغرافیایی مکان هایی می پردازد که قهرمان های قصه قرار است در آن جا حضور به هم رسانند مانند عمارت دریابیگی، امیریه، برازجان، چاه کوتاه، دلوار و... تا خوانندگان بتوانند تصور درستی از موقعیت داستان داشته باشند. کاری که چندان در هنر داستان نویسی رایج نیست و نویسنده باید بتواند اگر ضرورتی بر آن دید در دل اثر توصیفاتش را صورت دهد. 

 شروع قصه از جایی است که رئیسعلی و دوستش خالو حسین در واپسین روزهای مانده به اشغال دوم بوشهر برای مبارزه علیه نیروهای انگلیسی طرح و نقشه می ریزند. در این راه هر کس سد راهشان باشد دشمن یا خائن و وطن فروش تلقی می شود و هر کس به یاریشان بشتابد میهن پرست و انسانی راست کردار خواهد بود. ملاحظاتی که برخی تجار بوشهر برای سازش با نیروهای اشغالگر در نظر می گیرند خیانت به میهن بوده و هر کس با هر نیتی زخمی به اجنبی وارد ساخته یا از آن زخم بیند، قهرمان شناخته خواهد شد. تعصبات میهنی نویسنده و عدم تسلطش بر شیوه ی نگارش ادبیات داستانی موجب فاصله گرفتن از واقع گرایی شده و گاه آن قدر احساسات بر او غلبه کرده که تصویری فانتزی از یک موقعیت خلق کرده است. برای نمونه می توان به نبرد مردمی مردمان تنگستان و دشتستان به سرکردگی رییسعلی دلواری اشاره کرد که وقتی به فرمانده ی شکست خورده ی انگلیسی و در حال احتضار، فرصت نوشتن وصیتنامه داده می شود بیانیه ای میهن پرستانه و ایرانی الاصل از دل آن صادر می شود.

دلیران تنگستان


در سریال دلیران تنگستان اما با وجود همین عِرق میهنی، سندیت و عقلانیت بیشتری بر فضای داستان حاکم است. روایت به گونه ی منطقی تر پرداخت گردیده است و تناسب بیشتری بین کلام و شخصیت، وجود دارد. با آن که پایه و اساس ساخت و تولید سریال دلیران تنگستان به کارگردانی همایون شهنواز همین کتاب دلیران تنگستانی است و در تیتراژ فیلم نیز به آن اشاره شده است اما تفاوت هایی بین روایت تاریخی هر دو اثر وجود دارد. در همان مبارزه ای که با غیرت و مردانگی مردان دشتستان و تنگستان به شکست مفتضحانه ی نیروهای اشغالگر انگلیسی می انجامد حرفی از وصیتنامه زده نمی شود و رییسعلی فقط اجازه می دهد جنازه ی فرمانده ی انگلیسی، محترمانه به کشتی برده شود. در کتاب محمد حسین آدمیت عده ی کشته شدگان ارتش هزار نفری نیروهای متخاصم با توپ و تفنگ و مسلسل، پانصد و پنجاه نفر که دویست و چهل هشت تای آن انگلیسی و بقیه هندی هستند تعیین گردیده است. از گروه صد نفره ی مبارزین دلوار هم که تنها تفنگ های سرپر در اختیار داشته اند، هفت کشته و چند زخمی به جا مانده است! علاوه بر ارائه ی این آمار به نظر اغراق آمیز، تاکیدهای مکرری بر دلاوری و مردانگی رییسعلی شده است. این که در طول جنگ تا سر حد امکان از کشتن سربازان اجیر شده ی هندی اجتناب کرده است و با وجود خطر لو رفتن اطلاعات، با فاصله گرفتن از فرمانده ی زخمی انگلیسی اجازه می دهد تا وصیتنامه اش را دو سرباز انگلیسی نجات یافته، در امنیت کامل بنویسد. در این جا خوانش گوشه هایی از این وصیتنامه که نمونه ی بارزی از غلیان احساسات میهنی نویسنده را نمایان می سازد و مشخص نیست چگونه به گوش ضابطین تاریخ رسیده است خالی از لطف نیست.

"جنرال من ! اکنون که این خط را املا میکنم با مرگ دست بگریبان هستم !... وقتیکه مرا فرمان دادید با عده خود پیاده شده و ایرانیان از جان گذشته بی گناه را تعاقب کنم حتم داشتم که نتیجه این جنگ برای ما جز ریختن آبرو نخواهد بود! زیرا که میدانستم اهالی این صفحات همه دلیرند و در قلوب آنان اندیشه مرگ نیست !... عجبا ! مگر ایرانیان با من چه دشمنی داشتند که باید با آن ها جنگ کنم. از من گذشته ایرانیان چه وقت بیکی از هموطنان من آزار رسانیده اند که من باید تلافی نمایم ! من در این مدت که سرتاسر خلیج فارس را سیر کرده و با ایرانیان حشر و نشر داشته آنچه دانسته ام ایرانیان مردمانی نجیب ، مهمان نواز ، با عاطفه و حساس هستند . دوستی و دشمنی را بزودی درک میکنند هر کس با آنان نکوئی کند در راه او بذل جان مضایقه ننمایند و آنکس که عداوت ورزد انسانش نشمارند و چون از خصومت دست کشد باز دست محبت بجانبش دراز و گذشته را فراموش نمایند ... جنرال من! دلیل کافی بر جوانمردی و حسن اخلاق و انسانیت ایرانیان که شما اروپائیهای خودخواه آنها را «نیم وحشی» میخوانید همین قدر بس که الساعه در این جا رئیسعلی بر ما سه نفر حاکم علی الطلاق است و هیچ چیز او را مجبور نمی کند که بگذارد من به آسودگی مشغول مکاتبه با شما باشم..."       

ماجرای قتل رییسعلی توسط غلامحسین تنگکی از دیگر تناقضات بین کتاب و سریال دلیران تنگستان است که هر دو اثر، مدعی سندیت تاریخی روایت خود را دارند. در کتاب "دلیران تنگستانی"، غلامحسین به علت دشمنی خونی پیشین خانوادگی و تحریک انگلیسی ها کمر به قتل رییسعلی بسته و او را از پشت سر هدف گلوله قرار می دهد. رییسعلی پیش از کشته شدنش عامل قتلش را می شناسد چرا که با گوش خودش در نخلستان می شنود که غلامحسین با نماینده ی انگلیسی ها نیت خود را در میان می گذارد اما هیچ عمل بازدارنده ای نیز انجام نمی دهد. در سریال دلیران تنگستان اما پرداخت دراماتیک بهتری از کینه ای که غلامحسین تنگکی از رییسعلی به دل دارد و قرار است به قتلش منجر شود صورت می پذیرد. برخورد تند رییسعلی با غلامحسین در صحنه ای از فیلم و رفتارهای قهر گونه ی او در ادامه که واسموس آلمانی را هم به خودش بدگمان ساخته منطق روایی مناسب تری را رقم می زند. غلامحسین با آن که مشکل خونی با رییسعلی دارد اما دچار تردید هم هست و مدام با خودش در کلنجار است که بر خشمش غلبه کند یا نه. کشتن عبدو، پیشکار خلیل خائن پیشه که واسط او و انگلیسی هاست و ترس از انتقام خانواده ی عبدو انگیزه ی بیشتری به غلامحسین می دهد تا با قتل رییسعلی دلواری حمایت دولت انگلیس را برای مصونیت خودش جلب کند اما باز هم این کافی نیست و در آخرین لحظه برای چکاندن ماشه تعلل به خرج می دهد. سریال دلیران تنگستان بر خلاف کتاب آن، از غلامحسین تنگکی نیز به نوعی چهره ی یک قهرمان ملی را می سازد. قهرمانی که با غلبه ی عِرق میهنی اش بر تسویه حساب شخصی، حاضر به همکاری با اجنبی نشده و نه فقط در نهایت ما با شک مواجهیم که آیا واقعا تیری از پشت به رییسعلی شلیک می کند یا نه، قاتل او را هم که یک افسر انگلیسی است از پا در می آورد. بعد از دستگیری نیز به روش هاراگیری ژاپنی، از شرم تردیدی که در دفاع از خاک میهن و پشتیبانی فرمانده ی مبارزین داشته خودش را با دست خودش به اشد مجازات می رساند.

از این ها گذشته بارزترین تناقضی که بین سریال و کتاب دلیران تنگستان هست به مبارزه ی خوانین متحد شده ی اطراف بوشهر بعد از درگذشت رییسعلی  باز می گردد. در کتاب دلیران تنگستانی نیروهای انگلیسی با کمک توپ و طیاره به جنگ با ایرانیان وارد می شوند و در نهایت با هزار و صد کشته در مقابل نود کشته ی تنگستانی فرار را بر قرار ترجیح می دهند. واسموس، نماینده ی آلمانی متحد شده با ایرانیان که انگلیسی ها برای دستگیری اش جایزه تعیین کرده اند پا در میانی می کند تا مبارزین تنگستانی از تعقیب انگلیسی ها به سمت بوشهر دست بکشند چرا که برایشان مخاطره در بر دارد.

این نبرد فاتحانه اما در سریال دلیران تنگستان، شکستی قهرمانانه برای ایرانیان به تصویر کشیده شده است. طیاره ای به پرواز در نیامده (احتمالا به سبب عدم امکانات لازم در تولید فیلم) و واسموس آلمانی با کمک یک مسلسل، سربازان انگلیسی را از تعقیب و قلع و قمع بازماندگان ارتش شکست خورده ی خوانین بوشهر باز می دارد. استراتژی مستر چیک، قنسول دسیسه گر دولت انگلیس بر غیرت خودجوش و مبارزه ی غیراستراتژیک مرزنشینان ایران غلبه کرده و موفق می شود قدرت دولت اشغالگرش را بر دریای خلیج فارس تثبیت کند. با این حال ایستادگی مردمان خطه ی جنوب در برابر نفوذ بیگانگان جلوی پیشروی بیشترشان را گرفته و سلسله مبارزات دلیران تنگستان و دشتستان با این شکست خاموش نمی شود. دریا بیگی، حاکم جدید بوشهر که به نوعی دست نشانده ی دولت بریتانیاست سعی بر آرام کردن جو منطقه نموده و در پی توافق با خوانین منطقه با آن ها به مذاکره می نشیند هرچند توافقی حاصل نمی شود. مبارزین تنها یک گزینه روی میز دارند. اجنبی باید خاک کشور را بی چون و چرا ترک کند.


سریال دلیران تنگستان


بر خلاف سریال دلیران تنگستان که همان گونه که گفته شد سیر منطقی تری را در سیر داستانی اش پیش گرفته است محمد حسین آدمیت بقیه ی اتفاقات رخ داده طی سال های بعد را هم روایت کرده و پیش می برد. داستان ادامه ی مبارزه با نیروهای اجنبی به دور از ملاحظات حکومت از هم پاشیده ی مرکزی که دوران پایانی حکومت قاجار و شروع شکل گیری دولت پهلوی را در بر می گیرد. انگلیسی ها که قبل از این با کمک سربازان هندی و انگلیسی در منطقه می جنگیدند با ترفند تفرقه بینداز و حکومت کن، از خود ایرانیان برای مبارزه علیه وطن پرستان ایرانی استفاده می کنند. شیخ حسین خان چاه کوتاهی (سالار اسلام) با لشکر کشی دریابیگی دومین شهید راه استقلال وطن نام می گیرد. در فصل بعدی کتاب وقتی زائر خِضِر خان اَهرَمی (امیر اسلام) و فرزندش سامخان توسط یکی از نزدیکانشان به نام حسن غلامعلی قرار است ناجوانردانه در خانه ی خود کشته شوند از آن جا که این واقعه در سال 1301 و آغاز حکومت رضا شاه رخ داده است نویسنده سعی بر مبرا ساختن حاکمیت مرکزی از دستور این حکم را دارد. رکن الدین آدمیت با ستایش از رضا شاه و شیوه ی حکومت داری او دیدگاه متفاوتی را نسبت به آن چه از قبل در مورد حاکمیت ایران داشت مطرح می سازد. این که حکومت قاجار جز تهران اهمیتی به سایر نقاط کشور نداده و ایران را تهران در نظر می گرفته و تمهیداتش همواره به کام اجنبی و خائنین جیره خوارش بوده است در حاکمیت جدید به مصلحت تمام سرحدات کشور رسیده است. به این منظور اشاره ای با سرنوشت برخی همرزمان رییسعلی نمی کند تا چنین نظریه ای زیر سوال نرود. برای نمونه از خالوحسین دشتی همرزم و رفیق شفیق رییسعلی که در سال ۱۳۰۸ شمسی با خوانین منطقه در برابر سیاست دولت رضاشاه مبنی بر خلع سلاح جنوب ایران و ایلات و عشایر ایستادگی کرد و دست به نبرد مسلحانه با نیروهای ارتش دولت مرکزی زد؛ و از خود سازش نشان نداد حرفی به میان نمی آورد. خالو حسین به اتهام توطئه دستگیر و ۱۸ ماه زندانی می شود. از سویی شخصیت هایی نظیر سیدمهدی بهبهانی (معلم مبارز بوشهری) و میرزا علی کازرونی (مبارز بوشهری پیوسته به دلیران تنگستان) در زمان اشغال دوم بوشهر، بعد ها به نمایندگی مردم بوشهر و تنگستان در مجلس شورای ملی حضور می یابند. حکومت پهلوی با خلع سلاح ایلات و عشایر برای همیشه به این جنبش های خودجوش مردمی پایان می بخشد تا برقراری نظم و امنیت توسط حکومت مرکزی و با سیاستی معین شکل بگیرد.

در مجموع می توان اهمیتی که کتاب دلیران تنگستانی با همه ی اغراق گویی و ضعف نوشتاری در زمان خود داشته و مورد توجه قرار گرفته است را این گونه توجیه کرد که موفقیت آن مرهون معرفی واقعه و قهرمانانی ناشناخته برای ایرانیان در یک بازه ی زمانی خاص بوده که میهن پرستی و بالیدن به سرزمین ایران مهم ترین دغدغه ی حاکمیت و جامعه ی روشنفکر قلمداد می شده است. محمدعلی جمالزاده در مقدمه ی کتاب، اعتراف به شگفتی خود از شعور و شهامت مبارزین بادیه نشین جنوب کشور می کند. در زمانی که پایتخت نشینان با بحث و جدل بر سر مشروطه و مشروطه خواهی مدعی میهن پرستی و غمخواری جهالت دولت و ملت هستند مردمانی ساده دل و فقرزده با کمترین امکانات در برابر دشمن قدرتمند و دسیسه گر بی هیچ چشمداشتی ایستاده و جان بر کف نهاده اند. آگاهی عوام از این اتفاق که ممکن بوده پیشتر فقط شایعاتی غیر موثق از آن به گوششان خورده باشد بسیار در آن زمان به موضوع مورد توجهی بدل شده بوده است. در موقعیتی که حکومت پهلوی برای تخریب هر چه بیشتر چهره ی نظام ناکارآمد قاجار، اسنادی از این دست را که فساد دولتمردان ایران و خیانت دلالان مال و مکنت و مقام را به نمایش می گذاشته صد چندان برای خود غنیمت می شمرده است. اما آن چه برای بادیه نشینان جان بر کف تنگستان و دشتستان باقی مانده، غم از دست دادن عزیزان و آهنگ غمگین شروه هایی است که سینه به سینه با سوز و آه خوانده می شود. این ترانه ی محلی در سوگ شهادت احمد تنگستانی در دیباچه ی کتاب آمده است:

خبر اومد که تنگستون بهاره

زمین از خون احمد لاله زاره

الا ای مادر پیرش کجایی؟

که احمد یک تن و دشمن هزاره

 

سال ها  بعد وقتی  همایون شهنواز در دهه ی پنجاه قصد به تصویر کشیدن این واقعه ی شگفت تاریخی را می کند مبارزین مردمی و اجتماعی نظیر چگوارا و پاتریس لومومبا که در برابر قدرت های استعماری ایستادگی می کرده اند به قهرمانان قرن معاصر در ذهنیت عموم تبدیل شده اند. ایران در آستانه ی یک انقلاب اجتماعی و مذهبی بزرگ است و پخش سریال دلیران تنگستان در سال 53 و 54 از تلویزیون ملی که نقش محوری به روحانیون در مبارزات میهنی و ضد استعماری به نمایش گذاشته، بسیار تاثیرگذار واقع می شود. درگذشت ناگهانی محمود جوهری بازیگر نقش رییسعلی در فروردین 55 هم مزید بر علت می شود تا حاشیه های خبری بیشتری در حواشی این موضوع شکل بگیرد. 


محمود جوهری


بعد از انقلاب با وقوع جنگ هشت ساله بین ایران و عراق، دولت برای تهییج مردم به مبارزه با متجاوزین، مجدد اقدام به پخش سریال دلیران تنگستان از رسانه ملی می کند. از این که چه حذف و اضافاتی بر پخش مجدد آن صورت گرفته اطلاع دقیقی ندارم اما با توجه به چهارده قسمتی بودن سریال دلیران تنگستان که اکنون به صورت سیزده قسمتی از شبکه های تلویزیونی بازپخش آن صورت می گیرد و یکسان نبودن مدت زمان قسمت های سریال، احتمالا تغییراتی در آن باید داده شده باشد. کتاب دلیران تنگستانی نوشته محمدحسین رکن زاده آدمیت هم با توجه تمجیدی که از حکومت پهلوی و رضا شاه در فصل پایانی به عمل آورده بعید می دانم در تجدید چاپ های بعد از انقلابش حذفیاتی به همراه نداشته باشد.

در پایان باز باید به این نکته اشاره کرد که رمان تاریخی دلیران تنگستانی که فیلم و سریالش به نام دلیران تنگستان ساخته شده است به سبب معرفی کلیت یک واقعه ی تاریخی ناشناخته و تاثیری که بر جریان های اجتماعی معاصر ایران گذاشته، کتاب بسیار با اهمیتی است هرچند از لحاظ سندیت تاریخی در مورد جزییات واقعه و از نظر ارزش ادبی، چندان اثر برجسته ای محسوب نمی شود. از انتقاداتی که هم به کتاب و هم به فیلم وارد است یکی رعایت نکردن گویش محلی مردمان خطه ی جنوب است که می توانست رویکرد بومی و واقع نگرانه تری نسبت به اتفاقات جنبش های مردمی داشته باشد و دیگری نقش کمرنگ زنان در وقایع اجتماعی و تاریخی. به گفته ی همایون شهنواز در یکی از مصاحبه هایش زمانی که موفق به دیدار با همسر رییسعلی در سنین پیری شده و می فهمد در آن روستا نه برق هست و نه فرستنده ی تلویزیونی که کسی بتواند فیلم و سریال تماشا کند با اعتراض او مبنی بر نقش نداشتن زنان در جریان مبارزات مواجه می شود. با توجه به رفع نواقصی که در سریال دلیران تنگستان به نسبت کتاب مواجهیم و مسلما از منابع دیگری هم در نگارش فیلمنامه بهره برده شده است انتظار می رفت در این مورد هم اصلاحاتی صورت پذیرد.

همایون شهنواز


ناگفته نماند سریال دلیران تنگستان بدون شک یکی از برجسته ترین و ماندگارترین مجموعه های تلویزیونی تاریخ سینمای ایران محسوب می شود و علی رغم ثبت تصاویر سیاه و سفید، جذابیت بصری و تکنیکی خود را کماکان حفظ کرده است. موسیقی تلفیقی تاثیرگذار، طراحی صحنه و لباس حساب شده و منطبق بر واقعیت جغرافیایی و تاریخی، فیلمنامه هدفمند و منسجم، شخصیت پردازی درست، کارگردانی تحسین برانگیز به ویژه در خلق صحنه های جنگ با توجه به امکانات و تجهیزات فنی زمانه ی خود، همه و همه منجر به خلق یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک ایران گردیده است. و البته جای تاسف که همایون شهنواز با همه ی جوان بودنش جایگاه درخشانی را بعد از ساخت این سریال به دست نیاورده و بر اثر سیاست های فرهنگی در ایران، رسانه ی ملی از تولید آثار فاخر میهنی و پرداختن به زندگی قهرمانان ملی نظیر رییسعلی دلواری و همرزمانش سال های سال چشم پوشی کرده است.  

 

پی نوشت: کتاب اسکن شده ی چاپ قدیم را از اینترنت دانلود و مطالعه کردم. سریال را هم از اینترنت گرفتم. به امید روزی که تولیدات فرهنگی این گونه بی صاحب و بی برنامه در دنیای مجازی پخش و پار نبوده و بتوان حقوق مولف و ناشر را از مسیری قانونی و انسانی ادا کرد.    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۷:۱۷
سیدمجتبی حسینی

ماندوو

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۳۹ ق.ظ

ماندوو


وقتی تماشای فیلم هایی نظیر "زمانی برای مستی اسب ها"، "لاک پشت ها هم پرواز می کنند" و "نیوه مانگ" از بهمن قبادی و "تخته سیاه" سمیرا مخملباف سطح توقع را بالا می برند، فیلم ساختن در اقلیم کردستان کار سختی است. "ماندوو" فیلمی است تجربی از ابراهیم سعیدی. فیلمسازی که بیشتر در زمینه ی تدوین فیلم، صاحب اسم و رسم است. او با استفاده از شرایط اقلیمی و وضعیت نابسامان مردمان جنگ زده ی کردستان ایران و عراق، سعی نموده تا درام داستانی اش را خلق کند. قبل از شروع فیلم، توضیحاتی به صورت کپشن با چنین مضمونی به مخاطبان ارائه می شود.

"در اوایل دهه ۸۰ میلادی در اثر جنگ و ناامنی در مناطق مرزی ایران و عراق عده زیادی همراه با خانواده‌های خود به عراق پناهنده شدند. حکومت بعث عراق با توجه به کرد بودن آ‌ن‌ها، سعی می‌کند تا از ارتباط آن‌ها با کردهای کردستان عراق جلوگیری کرده و آن‌ها را در اردوگاه‌هایی در بیابان‌های مرکز و جنوب عراق تحت حفاظت شدید اسکان داد.
صدام در صدد بود تا از آن‌ها در جنگ ایران و عراق به نفع خود استفاده کند، لذا از آن‌ها می‌خواهد تا در جنگ علیه نیروهای ایرانی شرکت کنند،اما تمامی آن‌ها با این امر مخالفت کرده و حاضر به جنگیدن و حضور در جبهه‌ها نمی‌شوند، صدام که آن‌ها را این‌گونه می‌بیند هم‌چون اسیران جنگی آن‌ها را در اردوگاه‌های محصور در شرایط سخت نگهداری می‌کند.
این نسل از آوارگان در شرایط سخت از آنجا رانده و از اینجا مانده قرار داده شدند و تا سال ۲۰۰۳ و سقوط حکومت صدام حسین در این اردوگاه‌ها ماندند. و طی سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ تحت پوشش و حمایت سازمان ملل به مرور زمان تعدادی از آن‌ها  امکان پذیرش به عنوان پناهنده را از طرف کشورهای اروپایی و آمریکایی دریافت کرده و به این کشورها اعزام شدند. حالا پیرمردی به نام ماندوو چند سال پس از خارج شدن از حصر اردوگاه، نزدیک به مرگ بوده و می خواهد روزهای آخر زندگی اش را در خاک سرزمین پدری اش که آن سوی مرز عراق است یعنی در ایران سپری کرده و همان جا به خاک سپرده شود."

از آن جا که پیرمرد بیمار (ماندوو) قدرت تکلمش را از دست داده، مشخص نیست پسرش چگونه پی به این نیت قوی برده و مصمم است تا نیت پدرش را به هر نحوی که هست عملی بسازد و در این راه، جان دختر خردسال و همسر حامله اش را به خطر بیندازد.

سکانس آغازین فیلم نشان از یک درگیری با ماموران اسلحه به دست دارد که قصد تعرض به دختری دارند. با صدای شلیکی که معلوم نیست چه کسی مورد هدف قرار گرفته، سکانس پایان می یابد. یک شروع خوب و تعلیق بر انگیز که سوال درستی را به ذهن بیننده می سپارد. سکانس بعد با نمای "pov"  نقطه دید، آغاز شده که ورود دختری را به خانه نشان داده و خیلی زود، به ما می فهماند که قرار است تمام فیلم را از نقطه دید ماندوو دنبال کنیم. تکنیکی که جز در یک سکانس (پیدا کردن مدارک مهاجرت در داشبورد ماشین و بحث شیلان با شاهو) کاملا و به درستی رعایت می شود. شاهو در مقابل خواسته ی دختر عموی پزشکش (شیلان) که از سوئد آمده تا آن ها را با خودش به آن جا ببرد کوتاه نیامده و راهی به سمت مرز ایران می شود. اگر ضعف پرداخت انگیزه ی شخصیت ها و تصویرسازی ناموفق فضای نا امن اقلیم کردستان از حضور تروریست ها را نادیده بگیریم، با پیرنگ خوبی در خلق یک موقعیت دراماتیک مواجهیم. تلاش شاهو برای قال گذاشتن دختر عمویش کاملا منطقی است چرا که ظاهر متفاوت و برگ هویت اروپاییش خطر بیشتری را متوجه او می کند به اضافه این که می فهیم قبلا بین آن دو علاقه ای وجود داشته که مهاجرت به رابطه شان پایان بخشیده. حضور شیلان، قلب پسرعمویش شاهو را از همان حسرت دیرین به درد می آورد پس ترجیح می دهد او را با خود همراه نداشته باشد. علاوه بر این همسر شاهو که شستش خبردار شده چندان دل خوشی از همسفر شدن با عشق سابق شوهرش ندارد. انتخاب بازیگرها و شرایط سنی آن ها برای تصور این که زمانی آن دو معشوقه ی هم بوده اند خیلی درست نیست و تصوری دور از ذهن به مخاطبینش می دهد.

منطق روایی داستان اما روند صحیحی را دنبال می کند حتی وقتی شیلان برای بار دوم قال گذاشته شده و به همراه یک کاروان عروسی خودش را می رساند توجیه پذیر می تواند باشد هرچند کارگردان در تصویرسازی این تضاد موقعیت، شادمانی و جنگ، نتوانسته پردازش خوبی صورت دهد و این سکانس کمی جنبه ی شعاری به خود گرفته است. در ادامه با رسیدن به یک نقطه ی ایست و بازرسی که تروریست ها اداره اش می کنند (به نظر در زمان تولید این فیلم هنوز پدیده ای به نام داعش به وجود نیامده بوده است) به همان درگیری سکانس آغازین فیلم ارجاع داده می شویم و مزاحمت تروریست ها برای شیلان، منجر به مداخله ی ماندوو که اسلحه به دستش افتاده می شود. شلیک تیر از هفت تیر، مامور را کشته و شاهو به همراه خانواده اش پا به فرار می گذارد. تعقیب و گریزی که به صورت تصادفی آن ها را وارد منطقه ی مین گذاری می کند. ماشین تروریست ها روی مین رفته و تمامشان یک جا کشته می شوند! شیلان و شاهو هم در هوای روشن پایشان روی مین قرار گرفته و بعد که هوا تاریک شد به این نتیجه می رسند تا روشن شدن هوا نباید از جایشان تکان بخورند. بعد هم با مرور خاطرات گذشته برای نخستین بار ما را متوجه عشق دیرینشان بکنند. یک ماه به شدت بدقواره هم در آسمان شب توسط تیم جلوه های ویژه ی فیلم باید ظاهر شود تا این سکانس به ناهمگون ترین بخش فیلم تبدیل شده و منطق روایی داستان که تا آن جا به خوبی رعایت شده بود را به هم بریزد.

ماندوو یک فیلم جاده ای است که خانواده ای کُرد با  یک ماشین قراضه ی کاروان، در خاک عراق به سمت مرز ایران در حرکتند. ما هر آن چه می بینیم از نقطه نظر پیرمردی بیمار است که در عقب ماشین گذاشته شده و قدرت حرکت و جا به جا شدن ندارد. نگاه او عمدتا به سمت عقب است و بیشتر مواقع آن چه که پشت سر گذاشته می شود در فیلم قابل رویت است. صداهای خارج از قاب اما در بسیاری مواقع، موقعیت ساز بوده و خلاقیت کارگردان را در انتخاب نوع دکوپاژ به خوبی نمایان می سازد. فیلمبرداری حرفه ای با نقطه فوکوس های دقیق را هم در طراحی پلان ها نباید نادیده گرفت هرچند در یکی دو صحنه جهت نگاه بازیگران برای چشم دوختن به چشم ماندوو دچار خطا می شود.

پیدا شدن برگ های پذیرش مهاجرت و معلوم شدن از خودگذشتگی خانواده ی شاهو چرا که فقط از دو برادر یک خانواده می توانسته به سوئد برود تلاشی است برای محکم نشان دادن پیوند خانوادگی کردها. خانواده ای که اکنون از هم دور افتاده اند. یکی در کشور سوئد و دیگری عازم ایران. این نمایش اما در ادامه به جدایی خودخواسته ی شیلان از خانواده ی عمویش کشیده می شود. به بهانه ی این که در درمانگاه مناطق جنگ زده بیشتر به او نیاز است راهش را جدا می کند. آن هم وقتی که بالاخره به نقطه ی امن، یعنی مرز ایران نزدیک شده اند. کنشی که مانند سایر انگیزه هایی که پیش برنده ی داستان بوده اند، چند و چونش بدرستی معلوم نیست. شیلان هم دارد از خودگذشتگی می کند تا زندگی پسرعمویش به هم نریزد؟ شیلان فکر می کند به وظیفه اش برای محافظت از عمویش عمل کرده و دیگر نیازی نمی بیند از او مراقبت کند؟ شیلان می خواهد ادامه ی عمرش را در مناطق جنگ زده سپری کرده و به مداوای مجروحان بپردازد؟ و سوالاتی از این دست که ضعف انگیزشی یک کاراکتر به حساب می آید و توجیه پذیر نیست.

در ادامه بارش باران و مه آلود بودن مرز ایران و اقلیم کردستان یکی از بهترین سکانس های فیلم را رقم می زند. زمانی که شاهو منتظر است ویزای ورود به خاک ایران را دریافت کند تصاویر مناسبی از شرایط جوی و جغرافیایی در جهت حال و هوای موقعیت، ارائه می شود که از زیبایی بصری بالایی برخوردار است. بعد از آن که برای اولین و آخرین بار هم بالاخره چهره ی ماندوو را در آینه می بینیم یکی از تاثیرگذارترین صحنه های فیلم رقم می خورد. خانواده ای از مرز ایران وارد خاک عراق می شوند که پیرمردی کُرد را به دوش می کشند. گویی از آن سوی مرز یکی آمده تا در خاک خودش بمیرد. درست در جهت خلاف حرکت ماندوو. مقصد آن پیرمرد، مبدا ماندوو است و بالعکس. نوعی احساس پوچی نسبت به تعلق خاطر داشتن و وابستگی های میهنی. یک پایان رویایی و ضربه زننده که اگر توانسته بود فیلمساز، منطق روایی و باورپذیری صحنه های پیشینش را بهتر خلق کند اثری بی همتا بر جای گذاشته بود.

ماندوو فیلمی است خلاقانه با طرح داستانی درخشان و پیرنگی متوسط. و چنان چه از بازیگران چهره بهره برده بود می توانست در گیشه هم حرفی برای گفتن داشته باشد. تکنیک خلاقانه ی کارگردان در استفاده از نقطه دید هرچند برای سینمای بدنه نا متعارف جلوه می کند اما کشش داستانی ماجرا به اندازه ای هست که مخاطبان عادی را هم راضی نگه دارد. کردی بودن زبان فیلم و زیرنویس بودن آن البته خواه نا خواه محدودیتی برای اکران ماندوو در ایران به همراه خواهد داشت. سینمای هنر و تجربه اما با این گونه فیلم های تجربی که از کشش داستانی خوبی برخوردارند می تواند بر رونق خودش بیفزاید.

 

پی نوشت: سینما فرهنگ تهران، برای فقط ما سه نفر (من، یلدا و نیلوفر) راس ساعت سه عصر فیلم را اکران کرد. گمانم اگر اینترنتی بلیط نخریده بودم به نمایش گذاشته نمی شد. متاسفم! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۳۹
سیدمجتبی حسینی